محمد آدمی


در راه بازگشت تهران به مشهد که با ماشین به همراه یکی از اساتید دانشگاه بودیم تصادفی داشتیم که لحظه ای با مرگ فاصله بودددددددد!!!!!!

نرسیده به سبزوار حد فاصل شهر عباس آباد و داورزن که أنبوه گله های شتر با ساربان است!!!!!و بیشتر به بی صاحب شبیه است....

یکباره یکی از این شتر های محترم رم کردند...و با ماشینی که ما داخلش بودیم تصادف شدیدی کرد....



           

و تنها ثانیه ای با عروج فاصله داشتیم که به طرز معجزه آسایی نجات پیدا کردیم.....

و اگر ماشین چپ میشد و یا اون حیوان بی زبان با وزن ٥٠٠ کیلوبایت اش داخل ماشین می افتاد از ما هیچ چیز نمی ماند.....

خلاصه سر شما را درد نیاورم....

چند ساعتی درگیر آمدن پلیس،یدک کش کردن ماشین و ...بودیم...

خلاصه بعد از گذشت چهار پنج ساعت عازم مجدد راه شدیم

هوا دیگر رو به تارسکی رفته بود که یکباره بعد از شهر بینالود که حدود چهل کیلومتری شهر مشهد است با یک جنازه ی خونی وسط جاده مواجه شدیم که یک خانواده ای بالآی سر آن فرد در حال بال بال زدن بودند

ناگفته نماند که أعضای داخل ماشین که شامل استاد بزرگوار و دو نَفَر دیگر از دوستان بودند و همه به شدت پر سابقه و پر تجربه در امر اردو های جهادی و فعالیت های اجرایی و این ها بودند بعد از دیدن این صحنه سریع متوقف شدیم و بالافاصله بالآی سر اون جنازه حاضر شدیم

بله ...

کاشف به عمل امد که یک خانواده ای که ظاهرا از تهران عازم مشهد بودند به دلیل تاریکی اون نقطه از جاده و عدم احتیاط اون فرد دچار تصادف با او شده بودند و بعد از این اتفاق شوکه شده بودند و جنازه را از وسط جاده به کنار منتقل نکردند

هنگامی که ما به بالآی سر اون فرد رفتیم صحنه ای دیدیم که خیلی عجیب بود!!!!!

اون بنده خدا غرق در خون زنده بود!!!!!!!

و تکان میخورد!!!!!!!!

هنوز اون صحنه را فراموش نکردم

که ثانیه ای فاصله داشتیم بنده ی خدا رو از زیر چرخ های تریلی که به فاصله ی چند ثانیه  از بالآی سر اون بود گذشت جا به جا کنیم!!!!

و خوشبختانه اون فرد زنده موند و با آمدن امبولانس و نیرو های إمدادی به بیمارستان منتقل شد

ما احتمال کشته شدنمان بوسیله ی اون شتر خیلی خیلی بالا بود...

اما همون توقف چند ساعته به ادامه ی حرکت زندگی این فرد سبب شد....

یعنی با دیدن اون صحنه جز همین امام صادقی های فداکار بعید میدانم کسی حاضر بود در ان صحنه توقف کند و اون فرد را ببیند چه برسم به این که نجات دهد.....

من اون جا اهمیت این تکلیف اقای دکتر حسینی رو متوجه شدم...

که اصل حرکت یعنی چه!!!!!!!!!

سخت بود ولی به دست امد....

جا داره از اقای دکتر هم همین جا برای این تکلیف بسیار پر خطر اما جذاب و پر حاشیه تشکر کنیم....

این هم از حرکت های ما...

تا حرکت های بعدی خدا یار و نگهدارتان